کد مطلب:88601 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:456

متهم کردن نفس











39- فهم لانفسهم متهمون

این فراز فرع دو فراز قبلی است، یعنی وقتی از عمل اندك خویش راضی نشدند و اعمال خود را فراوان نپنداشتند، نفس خود را متهم می كنند كه چرا كوتاهی در عمل كردی، غالب انسانها خواهان تبرئه خویش هستند، انسان نفس خود را بر كرسی تبرئه می نشاند، نه كرسی تخطئه، او در دادگاه وجدان در صدد تبرئه نفس است نه اثبات خطای او، سعی می كند كسی را پیدا كرده و گناه خود را به حساب او گذارد، و اگر كسی پیدا نشد، امر موهومی برای خود درست كرده تا یدك كش اشتباهات و گناهان او باشد! نه تنها در ادای وظیفه الهی بلكه نسبت به امورات اخلاقی اجتماعی نیز چنین است، اگر با كسی وعده كرد و دیر رفت، می گوید: اشكال ندارد، دفعه ی قبل هم او دیر كرد، اگر برادر او به پول محتاج بود و از او كمك خواست، می گوید: دفعه ی قبل هم او به من نداد، یا اگر جای من بود به من نمی داد، اگر با همسایه و رفیقش كدورتی پیدا كرد، می گوید تقصیر او بود، اگر اهانتی به كسی كرد، یا سیلی به گوش كسی نواخت، می گوید مستحق بود، او مایل است هر نوع خطائی را از خود دور كند، و خود را منزه جلو دهد، اگر به گمراهی كشیده شد،

[صفحه 124]

محیط و رفیق و روزگار كج مدار و چرخ دوار را مقصر می داند! گاهی نیز به سراغ جبر رفته و جبری می شود كه من اختیاری در گمراهی از خود ندارم (من اگر خوبم اگر بد چمن آرائی هست).


می خوردن من حق ز ازل می دانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود


اگر كم كاری در اداره و اجتماع كرد، سیستم و نظام را غلط و معلول بی برنامگی و بی سازمانی می داند (البته در بعضی جاها این نابسامانیها قابل انكار نیست ولی بحث ما در جائی است كه محیط و برنامه سالم و سازمان یافته است ولی شخص بهانه ای برای تبرئه خود می جوید.)

چرا چنین هستیم؟ جواب واضح است، این خصلت خودخواهان و خودگرایان است، دست از خودگرائی بردار تا درمان شوی، دوای درد تو این است كه نیك در اعمالت نظر كنی، و برای هر عملی نفست را به مهمیز كشی، سعی نكن او را از محكومیت به در آوری، بلكه محكومش كن تا برای همیشه آزاد شود، نه آزاد و تبرئه اش كن كه برای همیشه اسیر شود، آری اسیر خود خواهی و هوا پرستی.

سیره ی پرهیزگاران را برگزین كه چگونه با نفس خود در برابر خدای خود برخورد می كنند، آنها نفس خود را همیشه مقصر و متهم می نمایند، آنها جرم تقصیر و كوتاهی در عبادت و انجام وظیفه در برابر خدا را بر دوش می كشند و هیچ وقت خود را طلبكار نمی پندارند. آری نفس را بر كرسی تخطئه نشاندن، از نخستین سكوهای پرش برای تكامل و بهترین راه سازندگی است.

در روایتی از امام هفتم (ع) رسیده كه به یكی از فرزندانش چنین فرمودند: «یا بنی علیك بالجد و لا تخرجن نفسك من حد التقصیر فی عباده الله عز و جل فان الله لا یعبد حق عبادته»، ای فرزند من، بر تو است كه تلاش كنی و خارج نكنی نفس

[صفحه 125]

خود را از حد تقصیر در عبادت خداوند عزوجل، زیرا خداوند آن طور كه باید عبادت نمی شود (او كسی نمی تواند آن طور كه حق او هست عبادتش كند)، پس همیشه خود را مقصر بدان.[1].

در روایتی از امام پنجم حضرت باقرالعلوم نقل شده كه پیامبر فرمودند: خداوند سبحان فرموده: «لا یتكل العاملون علی اعمالهم التی یعملونها لثوابی فانهم لو اجتهدوا و اتعبوا انفسهم اعمارهم فی عبادتی كانوا مقصرین غیر بالغین فی عبادتهم كنه عبادتی فیما یطلبون عندی من كرامتی و النعیم فی جناتی ولكن برحمتی فلیثقوا»، نباید عمل كنندگان بر اعمالی كه برای ثواب من انجام می دهند تكیه و اتكا كنند، زیرا آنها اگر تلاش كنند، و نفسهای خود را در تمام عمرشان در عبادت من به سختی اندازند، مقصرند و در عبادتشان برای رسیدن به كرامت و نعمتهای فراوان در بهشتهای من به كنه عبادت من و آنطور كه باید عبادت شوم، نمی رسند ولكن به رحمت من باید اطمینان داشته باشند.[2].


صفحه 124، 125.








    1. شرح نهج البلاغه، خوئی، ذیل همین فراز، جلد 10، صفحه 133.
    2. بحار، جلد 71، صفحه 151- میزان الحكمه، جلد 7، صفحه 27. مرحوم خوئی هم در شرح خود با اختلاف و زیادتی قلیلی در ذیل همین فراز آورده است.